- جمعه ۲ شهریور ۹۷
- ۱۶:۲۹
این مطلب به دعوت جناب فیشنگار و در اصل چالشی توسط نئو تد عزیز نوشته شده :
یادمه دبیرستانی بودم و عشق کتاب.... رمان .... ایرانی و خارجیش فرقی نمیکرد....
بیشتر از اینکه بخوام دنبال درسم باشم عشقم این بود بشینم و کتاب بخونم.... روی تختم دراز میکشیدم و کتاب درسیمو باز میکردم و رمانم روش و همیشه ی خدا گوشم تیز بود که تا صدای پای کسی به سمت اتاقم میاد رمان رو قایم کنم و کتاب درسی رو دست بگیرم!!!! البته که گاهی هم مچم گرفته میشد
اون سالها کتاب های زیادی رو از کتابخونه یا دوستان گرفتم و خوندم....یه سری هاشونو اسمشونو نوشتم.....شاید بیش از 200 جلد کتاب... جلوی اسمشون هم به اندازه ی خوب بودنشون از هیچ علامت تا یک نقطه تا گرفتن چند ستاره امتیاز میذاشتم!!! همون سال ها چندین تایی رمان هم نوشتم که دوستام میخوندن و میگفتن وای چه عالی....چقدر قلمت خوبه و تغییر بده مثلا آخراشو و چاپش کن.... چون من حسابی اولای نوشتن رو کش میدادم و به آخراش که میرسیدم دیگه حوصله م سر میرفت و سر هم بندی میکردم .... همه فکر میکردن یه روزی نویسنده میشم ولی خب دنبالش نکردم...
همون سال ها کتاب سینوهه اصلی رو که دو جلد بود و خیلی هم قطور بود یکی از دوستانم برام آورد و خوندم....یا پرندگان خارزار....همه هم کتاب های بدون سانسور قدیمی بودن....و چقدر خوندنشون دلچسب بود و قشنگ....یا کتاب های هری پاتر...یادش بخیر چه تبی میکردیم تا فیلم هری پاتر به بازار بیاد و ببینیم چقدر از مطالب کتاب هاش رو فیلم کردن...چقدر به تصورمون نزدیک بوده....یا رمان های جنایی خارجی....یا خاطرات تاریخی مثل دزیره که یکی از محشرترین کتاب های خاطرات تاریخی بود که خوندم....البته اینم چاپ قدیمش ....
اما به یه جایی رسیدم از کتاب خوندن که دوسی جونم ( صمیمی ترین دوستم که همچنان خوره کتاب هست و اینروزا هر دو سه روزی یه کتاب جدید که خونده رو تصویر میکنه توی اینستا ) گفت اینقدر رمان های عاشقانه نخون.... بیا کتاب هایی بخونیم که یه چیزی هم یاد بگیریم کنارش.... و برام اول کتاب شازده کوچولو و بعدش کیمیاگر رو آورد .... و میتونم بگم این دو تا کتاب اوج تغییرات فکری رو درون من بوجود آوردن ....
شازده کوچولوی آنتوان دوسنت اگزوپری با اون زبون ساده ش ولی نکته های خیلی خیلی ریز و قشنگش که پشت کلمه کلمه ش حرف بود و تفکر ....
و بعدتر کیمیاگر پائیلو کوئیلو.... که منو با خودش به دنیای دیگه ای برد .... دنیایی برای کشف رازهای زیبای هستی....و اینقدر منو توی فکر برد که نشستم و یه تکه هاییش رو حتی توی یه دفتر برای خودم یادداشت کردم...و از اون به بعد عاشق نوشته های پائیلو کوئیلو شدم....و این دو تا کتاب از کتاب های محبوبی بودن که هنوزم ممکنه بخوام به نوجوانی هدیه بدم از اولین انتخاب هامن....
و کلا انگار راه زندگیم رو تغییر داد...
بعد از اون بود که یه سری کتاب های خوب دیگه خوندم.... مثل :
ماجرای عجیب سگی در شب از مارک هادون
ناطور دشت از جی. دی. سالینجر
که این دو تا هم با اینکه از زبان نوجوان نوشته شده بودن ولی به قدری جذاب بودن از نظر من که هنوز هم وقتی یادش میفتم ته کامم شیرین میشه ... مخصوصا ناطور دشت که یه نقد خیلی بلند و زیبا از داستان هم در ادامه ی کتاب نوشته شده بود که باعث فهم بیشتر مطلبش میشد ....
و بعدتر :
کافه پیانو از فرهاد جعفری ...
چراغ ها را من خاموش میکنم از زویا پیرزاد ...
و قلعه حیوانات نوشته جرج ارول ...
و اینجوری شد که دنیای دیگه ای به روی من باز شد.... دنیای جدیدی از نوشته های بهتر... و تفکرات بیشتر ....
این سالها با اینکه کمتر کتاب میخونم ... با اینکه برای خودم کتابخونه ای دارم و عشقم گشتن میون کتاب ها توی کتابفروشی هاس هنوز اون چندتا کتاب برام یه چیز دیگه ان ... چون باعث شدن اگه کمتر کتاب میخونم ولی برای خوندن هر کتابی وقت نذارم و قبلش تحقیق کنم....
اینروزا خیلی کم کتاب میخونم.... ولی از لیست صد کتاب برتر جهان بیشتر دنبال کتابم.... یا معرفی کتاب های خوب.... باشد که رستگار شوم...
پ .ن : دعوت :
در این چالش دعوت میکنم از
سپیده قشنگم
وفای نازنینم
و معصومه ی جانم ....
و هر آنکسی که از این چالش و معرفی کتاب هایی که دوست داره و تحولی در فکرش ایجاد کرده لذت میبره ....
پ.ن 2 : توضیح کوتاه راجع به هر کتاب با کلیک بر روی اسم کتاب قابل دسترسی هست ....
_ مه سو _
- ۳۹۲