واژه واژه سطر سطر زندگی

عاشق اسمم می شوم، وقتی... تو صدایم می کنی

نوانگار

  • ۱۲:۲۵

دستامو گرفتی و میرقصیم....میگی : بخند... به این دنیای گذران بخند که امروزم میگذره....

میگم : کنار تو شادترین دختر جهانم ....

میرقصم و میچرخم .... میرقصم و میخندم .... به تموم این سختی ها ... به تموم نشدن ها .... به تموم اتفاق های شیرین و تلخ گذشته .....

مگه ما نبودیم که نرسیدن ها رو به رسیدن تبدیل کردیم ؟!!

کی باورش میشد بعد 6 سال یه روز بهاری خوب دستات روی کمرم باشه و لبخندی به پهنای صورت روی لب هام و با هم برقصیم ؟!!!

میچرخم.... یادته اولین ناهاری که با هم خوردیم ؟! رستوران شاطر عباس ؟!

من هنوز لبخنداتو فراموش نکردم... وقتی داشت دلم از دیدنت چکه چکه میریخت .... اینقدر که برام زیبا بودی .... اینقدر که برام خواستنی بودی....

میجرخم .... یادته گفتم اگه نشه دیگه تمام ؟!!! خودمم از دروغ هام خنده م میگرفت.... مگه بدون تو میشد ؟!!! مگه بدون تو دوام میاوردم وقتی قلبم دست تو بود ؟!!!

میچرخم .... من خوب نبودم.... من خوب نبودم و کنار تو خوب ِ خودم شدم.... با صبوری هات .... با مهرت ... با وفات ....

میچرخم .... اشکات یادم میاد .... تو ِ دل نازک ِ من وقت جدا شدن توی فرودگاه چقدر اشک ریختی از این دوری .... و منی که سعی میکردم ناراحتی هامو نشون ندم و اشکایی که قورت میدادم.... از همون اولین دیدار تا به الان ...

میچرخم .... وقتی که توی اتاقت خودمو به خواب زدم و آمدی سمتم و صدام زدی ..... با فکر خواب بودنم در آغوش کشیدیم و بوسه بارونم کردی.... و آروم گفتی : بخواب عشق نازم .... وقتی دستاتو دور تنم حلقه کردی و منو به خودت فشردی و خوابیدی ....

میچرخم .... توی حرم کنارت وایستادم.... چادرمو گرفتی که شالمو درست کنم .... این منم کنار تو .... کنار خانواده هامون .... وقتی صیغه ی عقد جاری شد و من و تو برای هم شدیم .... وقتی با هر اشاره حس میکردم گناهانم میریخت .... وقتی که از خدا میخواستم بهترین باشم فقط برای تو .... و برای جز لبخند تو تلاشی نکنم .... وقتی که به خدا التماس کردم که منو جز به چشم تو نیاره .... که چشمام همیشه دنبال تو باشه .... که چشمات همیشه روی من باشه .... که دستامونو توی دست هم گذاشتیم و با هم رفتیم برای شروع شادی هامون .... که اولین هدیه مونو یکی از خادمین حرم وقت خروج بهمون داد .... کارتی که حرم امام رضا رو نقش داشت ....

میچرخم .... من میون دریای جنوب روی لندی کرافت کنار توام .... دور از چشم بقیه مسافرها میبوسیم و عکس میگیری .... بادی که میون اون گرمای مرطوب به صورتم میخوره ... و خنده های از ته دلم ....

میچرخم .... توی بازار دست توی دستت دارم .... با دست دیگه ت خریدا رو جابجا میکنی و هرچی میگم حداقل دو تاشو بده من دست بگیرم نمیذاری....

میچرخم .... چشمامو توی آغوشت باز میکنم .... و چه دلپذیره که اینقدر به من نزدیکی ....

میچرخم .... ازت دلگیرم و مدام عذرخواهی میکنی و دستامو میگیری .... نمیدونی وقت دلگیری همین که دستامو میگیری همه ی دلخوری ها آب میشن و میریزن و میرن ....همین محبت کوچیکت منو دوباره به زندگی برمیگردونه ....

میچرخم .... توی مبل فروشی میشینم روی یه مبل و میگم این خیلی راحته .... حتی برای تغییر رنگ پارچه ش هم تصمیم میگیریم.... اینقدر واقعی که انگار همون هفته قراره بخریمش.... بعد میایم تو ماشین و میگم : من و تو دیوانه ترین زوج تاریخیم....و با هم میخندیم ....

میخندم .... به تموم ناامیدی هامون از زندگی میخندم .... به همه ی گرونی ها و فشارها که همین اول کاری انگار کمر هر دومونو خم کرده ....

میخندم .... مگه نه اینکه بعد از هر سختی آسونیه ؟!

میچرخم و میچرخم .... ماییم کنار هم .... لب دریای جنوب .... توی جنگل های شمال .... توی بازار .... توی خونه .... حافظیه .... سعدیه .... سر روی شونه ی هم توی جاده ها ....باغ .... کویر... همه جا.... برای شروعمون ماییم و تا انتها هم قراره ما بمونیم ... دوست دارم که ما بمونیم .... بیا توی تموم بلندی ها و پستی ها بخندیم .... بخندیم و برقصیم .... چون هر روز و هر دقیقه مون با یه چرخش تمومه .... به همین کوتاهی ....

   

پ.ن : چالش نوانگار به دعوت لیمو جان ....

گرچه دیر ولی هر کسی دوست داشت تا 23 مهر تمدید شده و دعوته ....

این آهنگ والس (شماره دو) برای من پر از همین بلندی و پستی هایی بود که تجربه کردم ..... و گاهی پر از روزمره جاتی که برامون اتفاق افتاده .....

 

تقدیم نوشت : از تو نوشتم و لحظه هامون .... پس تقدیم به تو که بهترین ِ بهترین ِ منی .... مرد ِ زندگیم ....

_ مه سو _

  • ۵۰۴
خواننده ی خاموش
امیدوارم ک مثل من حدود نیم قرن زندگی ای پر از عشق و آرامش داشته باشی و لطف خدای مهربون سایه گستر زندگیت باشه 
مرسی از دعای خیرتون و ممنونم که از خاموشی خارج شدین :)
صبورا کرمی
چقد قشنگ بود :)
هر روزت پر از عشق باشه عزیزم... ( به نظرت عجیب نیست به کسی که حتی یکبار هم باهاش حرف نزدی ندیدی اش و تازه داری وبلاگش میخونی بگی عزیزم؟ عجیبه ولی از دل برآمد) 
ممنون از لطف و مهربانیت.... :*
hasti
چه متن زیبایی مهسو جانم
چقدر تو مهربون وبامحبتی
یادمه یه بار توی گروه صحبت شد که اگر پدر موافقت نکنن چیکار میکنی؟ با اطمینان کامل گفتی هیچ وقت ازدواج نمیکنم یا مستر اچ یا هیچ کس
اونقدر محکم وصد درصد گفتی که فهمیدم عشق ومحبت برات حرف اول رو میزنه.خوشحالم که بهم رسیدید امیدوارم مشکلات تبدیل به شکلات بشه براتون وعشقتون پایدار.
ممنونم هستی مهربونم.... :***
مستر اچ
آخ که چقدر حس خوب گرفتم از خوندن این متن ... خدا همیشه تو رو برام حفظ کنه ...
میچرخم ... همه طرف تو رو میبینم ...
ممنونم که هستی باعث آرامش خاطر و روح و جسمم باشی ...
فدای تو بشم مرد خوبم....عزیز دیروز و امروز و فردای من.... :******
یک مرد!
ان شالله خوش بخت بشین و عاقبت به خیر با کلی بچه های قد و نیم قد سالم و صالح!
مرسییییییییی از این آرزوی قشنگتون....ان شا الله...
آسـوکـآ آآ
عزیزمممم الهی همیشه شاد و خوشبخت باشی :)
مرسی جانان....:*
لیمو جیم
عزیزززم...عالی بود.خیلی قشنگ و عاشقانه
و منم امیدوارم هر بار که میام وبت بوی عشق همینطوری به مشامم برسه

مرسی که شرکت کردی :* 
فدای تو مهربون دل....:*
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
قلب تو کبوتر است ؛ بالهایت از نسیم ؛ قلب من سیاه و سخت ؛ قلب من شبیهِ ... بگذریم /// دور قلب من کشیده اند یک ردیف سیمِ خاردار ؛ پس تو احتیاط کن جلو نیا برو کنار /// توی این جهان گنده ، هیچ کس با دلم رفیق نیست ؛ فکر می کنی چاره دلی که جوجه تیغی است ... چیست؟! /// مثل یک گلوله جمع می شود جوجه تیغی دلم ؛ نیش می زند به روح نازکم ، تیغ های تیز مشکلم /// راستی تو جوجه تیغی دل مرا ، توی قلبت راه می دهی؟ او گرسنه است و گمشده ، تو به او پناه ... می دهی؟ /// باورت نمی شود ولی ... جوجه تیغی دلم ، زود رام می شود ... تو فقط سلام کن ، تیغ ها ی تند و تیز او ... با سلام تو ، تمام می شود ......................................... یادداشت های بلندم از روزمرگی ها و خاطراتم با مستر اچ...
آرشیو مطالب
Designed By Erfan Powered by Bayan